کتاب مردی به نام اوه پس از آنکه در سوئد مورد استقبال همگانی قرار گرفت اینک در ایران با ترجمۀ فرنار تیمورازف منتشر شده است. کتاب داستان مرد سوئدی میانسالی را بازمیگوید که گرفتار در بحران وجودی و شخصیتی به قهقرای زیست رسیده است. در این میان کسی در زندگی او پیدایش میشود که با برخوردهای خویش زمینۀ رستگاریش را فراهم میآورد. او یک زن ایرانی است. این وجه نیک و زیبای داستان است، وجهی که جذابیت آنرا رقم میزند. کتاب اما رازی را بر ملا میسازد که در دهشتناکی خود باید پنهان بماند. شاید از همین رو آنرا با شور و علاقه میخوانیم. خود را غرق در آن میسازیم تا به راز برملا شده در آن نیندیشیم.
برای بسیاری نقد ادبی در خدمت متن تخیلی و داستانی قرار دارد، متنی که آنرا میکاود و نقد میکند. برای آنها، نقد پس از خوانده شدن کار خود را انجام داده است و دیگر میتواند روانۀ زبالهدان شود. نقد کارِ بررسی متن را به عهده دارد. آنگاه که این کار را کرد و مشخص ساخت که پیام متن و عمق آن چیست و توانمندیها و کاستی آن چیستند دیگر جائی در جهان ندارد. نقد نردبانی است که با بالا رفتن از آن خواننده به درکی بهتر و دقیقتر از یک متن می رسد. زمانی که خواننده به آن درک “والاتر” رسید دیگر به نردبان نیازی ندارد و میتواند آنرا با پا پس زند. به این دلیل نقد اهمیت و کارکرد خود را مدیون متن است. در خود دارای هیچ موجودیت و موضوعیتی خاصی نیست. از برون، از وجودی بس سترگتر و اصیلتر از خود، از متنی که خلاقانه نوشته شده، نیرو بر گرفته و تعین مییابد.
امتیاز موضوع: