کتاب بریت ماری اینجا بود سومین کتاب نویسندهی پرآوازهی سوئدی؛ فردریک بکمن است که به انگلیسی ترجمه شده و منتشر شده است. بکمن با کتاب مردی به نام اوه خود را به عنوان یک نویسنده جوان و صاحب ایده به دنیا معرفی کرد. مردی به نام اوه از پرفروشترین کتابها در سالهای اخیر بوده است. پس از آن کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است به انگلیسی ترجمه شد و بکمن را همچنان در ردیف پرطرفدارترین نویسندگان امروزی نگاه داشت. نسخه انگلیسی کتاب بریت ماری اینجا بود در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و به جمع شیفتگان بکمن افزود.
بکمن استاد آفرینش شخصیتهای ماندگار و دوستداشتنی است و هر کتاب او شخصیتی را به مخاطب میشناساند که فراموش کردن آنها تا مدتهای زیادی غیرممکن به نظر میرسد. برخی معتقدند که بریت ماری از السا و حتی از اوه هم به یادماندنیتر است و مخاطب را شدیدا جذب خود میکند. البته که در ابتدای کتاب این حس اصلا وجود ندارد ولی این هنر بکمن است که با ورق زدن صفحههای کتاب، رفته رفته شخصیت بریت ماری به بهترین نحو برای خواننده نمایان میشود تا جایی که خواننده عاشق او میشود و سرگذشت او گاه منجر به خنده و گاه منجر به اشک ریختن میشود.
بریت ماری قبلا در کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متأسف است به عنوان یک شخصیت غرغرو و بهانهگیر ظاهر شده بود و به هیچوجه مورد علاقهی خوانندگان نبود. اما در کتاب بریت ماری اینجا بود با وجوه دیگری از شخصیت او آشنا میشویم که باعث میشود او را تنها یک زن میانسال که وسواس تمیزی و نظم و انضباط دارد نبینیم. متوجه خواهیم شد که این سختگیری و موشکافیهای او نشأت گرفته از گذشتهای تراژیک است که در آن مورد کملطفی و بیتوجهی اطرافیانش قرار گرفته است. در پس رفتار آزاردهندهی او قلبی مهربان و رویاها و افکار زیبا نهفته است.
بریت ماری به شهر کوچک و ورشکستهای به نام بورگ وارد میشود و بعد از چهل سال به دنبال اولین شغل خود میگردد چرا که از چندی پیش زندگی روی جدیدی را به او نشان داده است. بورگ شهری نیمهتعطیل است که اکثرا ساکنین آنجا را ترک کردهاند و باقیماندهها که با خلوص و مهربانی در کنار هم زندگی میکنند، افرادی مانند کودکان یتیم، یک خلافکار، یک ستاره سابق تیم فوتبال محلی که اکنون نابیناست و مالک تنها کسب و کار شهر که ویلچرنشین و الکلی است هستند. داستان بریت ماری در این شهر بسیار جذاب و گیراست.
منبع کتابیسم