امروز،
نام کتاب: گل های داوودی
نویسنده: جان اشتاین بک (John Steinbeck)
مترجم: فرزانه مظفری
موضوع: داستان های خارجی
توضیحات: چاپ اول - 1390
ناشر: کتابسرای تندیس
نویسنده: جان اشتاین بک (John Steinbeck)
مترجم: فرزانه مظفری
موضوع: داستان های خارجی
توضیحات: چاپ اول - 1390
ناشر: کتابسرای تندیس
کتاب گلهای داوودی شامل چهار داستان كوتاه از اشتاین بک است كه نویسنده در تمامی آنها بر روی توصیف تمركز دارد و برای روایت داستانهایش از عنصری چون طبیعت بهره میگیرد . اشتاین بک در داستان های کتاب گل های داوودی از نمادپردازی زیاد استفاده می کند . برای مثال او زمانی كه میخواهد از استقامت شخصیت داستانش بگويد كوهها را توصیف میكند . در داستان «گلهای داوودی» تنهایی قهرمان داستانش را با توصیف باغچه به مخاطب القا میكند و گلهای باغچه نماد فرزندانی میشوند كه او هیچگاه نداشته است . در کتاب گل های داوودی اشتاین بک با تركیب واقعگرایی و خیال به توصیف مسایل اجتماعی میپردازد و تصویری از جامعه و اعضایش را در جلوی چشمان مخاطبش قرار میدهد .
داستان های کتاب گل های داوودی تا حدی به جامعه مردسالار قدیم اشاره دارد و شخصیت اولش زنی است به نام «الیسا» كه به دلیل محدودیتهایش نمیتواند آنچه را در توان دارد ، نشان دهد . این موضوع را در روابط الیسا با شوهرش و یا فروشنده دورهگرد میتوان دريافت .کتاب گل های داوودی داستان زندگی پسری نوجوان است كه در طول داستان بر اثر یک حادثه فردی را به قتل میرساند و مادرش به او كمک میكند تا برای نجات از مجازات بگریزد . نویسنده در طول مسیر طبیعت اطراف و جادههایی را كه این نوجوان از میان آنها میگذرد توصیف میكند و كمتر مكالمهای در طول داستان شكل میگیرد . در داستان «گریز» مادر این نوجوان مسوولیتی سنگین را به پسرش محول میكند و از او میخواهد مانند يک مرد باشد . سركوفتهای همیشگی مادر سبب میشود پسرش كه هنوز آمادگی كافی را برای تحمل مسئولیتهای سخت ندارد ، با مشكلات زیادی روبهرو شود و سفری را آغاز كند كه نتیجهاش كسب تجربیات زیاد است . به نظر میرسد پا گذاشتن در این راه و كسب تجربه آن چيزی است كه سبب میشود او تغییر كند .
بخش هایی از کتاب گل های داوودی
داستان گلهای داوودی با این جملات آغاز میشود: مه غلیظ و خاکستری رنگ زمستانی همچون پردهای درهی سالیانس را از آسمان و باقی جهان جدا میکرد . از هر سو مثل یک کلاهک روی کوهها نشسته و درهی پهناور را به شکل یک دیگ در بسته در آورده بود . گروهی از کشاورزان ، سطح عریض زمین را کمی عمیقتر شخمزده و زمین سیاه رنگ را همچون فلزی تراشیده شده ، براق و درخشان رها میکردند . با عبور از رودخانه سالیانس ، در مراتع پای دامنه کوه ، به نظر میرسید که کشتزارهای کاهبن طلایی رنگ در زیر نور رنگپریده و سرد خورشید حمام آفتاب میگیرند . اما در حال حاضر ، در ماه دسامبر هیچ نور آفتابی در دره وجود نداشت . در طول رودخانه ، درخت ستبر بید با برگهایی کاملا زرد و برنده شعلهور شده بود . زمان ، زمان سکوت و انتظار بود . هوا سرد و مطبوع بود . باد ملایمی از جنوب غرب میوزید . به همین علت کشاورزان در انتظار باران بودند . اما مه و باران با هم نمیآیند …