[Sanji]

       

شاید هیچکس فکر نمی‌کرد دختر نوجوانی با دندنهای ارتودنسی شده با لبخند از بنا گوش در رفته‌اش، روزی به یکی از مشهورترین زنان دنیا بدل شود.
کیم کارداشیان در آن زمان تنها پانزده سال داشت و به غیر از علافی با بهترین دوستش، نیکی لوند که یکی از مشهورترین طراحان مد امروز آمریکاست، نداشت.

او وقتی که نوجوان بود عاشق گروه موسیقی اسپایس گرلز و جنیفر لوپز بود، و دوست داشت هر چه سریعتر برای خودش بوتیک لباس بزند.

کیم کارداشیان که اکنون 34 سال دارد، شهرت و ثروتش را مدیون نقشش در مشهورترین شوی رئالیتی تلویزیونی دنیاست. نقشی که پس از مرگ تراژیک پدرش آغاز شد.

پدر او راب کارداشیان، وکیل مشهور هالیوود بود. مردی که توانست حکم تبرئۀ او.جی سیمپسون را در مقابل اتهام قتل در سال 1995 بگیرد. او پدری بود که می‌خواست دخترش زندگی عادی‌ای داشته باشد و در مدرسه موفق باشد.

دوست مدرسۀ کیم، نیکی لوند می‌گوید که او از مرگ "عمیقاً دلشکسته بود. راب کاردشیان در سال 2003 بر اثر سرطان مری درگذشت.

نیکی می‌گوید: "کیم دختر بابایی بود، او عاشق پدرش داشت و وقتی که او فوت کرد، او خرد شد. راب تنها کسی بود که مواظب بود او خوب درس بخواند و رفتار درستی داشته باشد. فکر می‌کنم که اگر او هنوز زنده بود، این اتفاقها برای کیم نمی‌افتاد. او هیچوقت نمی‌خواست مشهور شود، می‌شود گفت که اتفاقی بود. او همیشه در مدرسه دختر ساکتی بود که یک گوشه می‌نشست، در حال که ما شیطونی می‌کردیم."

نیکی ادامه می‌دهد: "راب مرد خیلی موفقی بود، و آدم بسیار شوخ طبعی بود. کیم هم همینطور و فکر می‌کنم شوخ طبعیش را از پدرش به ارث برده است. ما همه عاشق راب بودیم."

راب در سال 1991 از مادر کیم، کریس جنر، طلاق گرفت. راب کارداشیان هر هفته کیم و خواهرها (کورتنی، 35 ساله و کلویی، 30 ساله) و برادرش (راب جونیور، 27 ساله) را به کلیسا می‌برد.

بچه بعد از جدایی پدر و مادرشان نیمی از هفته را در خانۀ راب در بورلی هیلز می‌گذراندند، و نیم دیگر هفته را با کریس و شوهر آن زمانش، بروس جنر، می‌گذراندند.

نیکی که کیم را از 10 سالگی می‌شناسد می‌گوید: "راب کسی بود که شخصیت کیم را شکل داد. وقتی که او مرد، زمان زیادی برد تا کیم با مسئله کنار بیاید. او یک پدر فوق‌العاده بود. یک حفرۀ بزرگ به خطار این موضوع در روحیۀ کیم ایجاد شد، اما او همیشه به ناپدریش، بروس، هم نزدیک بوده است. او حالا او را پدر خود می‌داند و روابط خوبی با هم دارند."

بر اساس گزارش‌ها، کیم، مادرش و خواهرهایش به تازگی یک قرارداد 65 میلیون پوندی امضا کرده‌اند تا شوی خود را به نام "از کارداشیان‌ها چه خبر؟"، چهار فصل دیگر ادامه دهند.

اما نیکی می‌گوید، فکرش را هم نمی‌کرده که کیم کارداشیان عاقبت مشهور شود.

نیکی که الان 33 سال دارد، می‌گوید: "کیم درس خوان بود، و می‌خواست دانش آموز خوبی باشد. او در مدرسه سخت کار می‌کرد، همۀ نمره‌هایش بیست نبود، ولی معلمها دوستش داشتند. او هیچوقت مدرسه را نمی‌پیچاند."

او ادامه می‌دهد: "کیم خیلی ساکت بود. او شیفتۀ جنیفر لوپز بود و همیشه یکی از آهنگهای او را می‌خواهد. به نظر او جنیفر لوپز، زیبا بود. او همینطور پی.دیدی و جیمی فاکس را هم دوست داشت. کیم همیشه از مردان سیاهپوست خوشش می‌آمد."

نیکی در حال حاضر از اداره کنندگان برند مدِ "نیکی ریچ" در آمریکا است.

نیکی از سالهای نوجوانیش با کیم می‌گوید: "او همیشه یک جورهایی رژیم داشت. همۀ ما همینطور بودیم. او رژیم نخوردن کربوهیدرات داشت، و وقتی همبرگر سفارش می‌داد، آن را بدون نان سفارش می‌داد. او خیلی به ظاهرش اهمیت می‌داد، و توجه زیادی به او می‌شد."

نیکی می‌گوید، کیم بهترین دوستی است که یک نفر می‌‌تواند داشته باشد، و می‌توانید "زندگیتان را دست او بسپارید."

اما با وجود اینکه کیم در محلۀ مشاهیر و پولدارها زندگی می‌کرد، علاقه‌ای به مشهور شدن نداشت.

کیم که الان ثروتی‌ در حدود 50 میلیون پوند دارد، از سن بسیار پایین دو آرزو در سر داشت، اول اینکه در یک بوتیک لباس کار کند و دوم اینکه مادر خوبی باشد.

نیکی می‌گوید: "کیم همیشه موهایش را زیبا نگاه می‌داشت. اما عشقش لباس بود. وقتی که مدرسه‌اش تمام شد، شغلی در یک بوتیک در یک محلۀ متمول پیدا کرد. او در آنجا صندوقدار، و کمک دست بود، و عاشق کارش بود. او دوست داشت دور و بر لباسها باشد."

کیم که استعداد تجارت داشت، عاشق مرتب کردن کمد مردم بود، و لباسهایی که افراد لازم نداشتند را در ای‌بی می‌فروخت و بیست درصد کمیسیون می‌گرفت.

نیکی اضافه می‌کند: "اما همیشه دوست داشت که یک مادر خوب باشد، او در مورد بچه دار شدن و مراقبت از بچه ها حرف می‌زد."

کیم سال گذشته، با گفت‌آوازخوان مشهور کانیه وست ازدواج کرد و با او دختری 21 ماهه به نام نورث دارد.

نیکی در انتها می‌گوید: "خانواده برای کیم همه چیز است. او به سختی کار می‌کند و خوشحال است، به خصوص وقتهایی که با دختر کوچکش در خانه است."

[Nima]