اخطارهای زیر رخ داد: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 272 - File: inc/plugins/imeiJalaliDate.php PHP 7.3.33 (Linux)
|
کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتمان اسکریپت دات کام (https://forum.xn--mgbguh09aqiwi.com) +-- انجمن: عمومی (https://forum.xn--mgbguh09aqiwi.com/Forum-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C) +--- انجمن: معرفی کتاب (https://forum.xn--mgbguh09aqiwi.com/Forum-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) +--- موضوع: کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد (/Thread-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D9%83%D9%86%D9%8A%D9%85-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF) |
کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - Sanji - 1394/04/02 عادت ميكنيم
نویسنده: زویا پیرزاد شخصيت محوري رمان عادت ميكنيم، زني به نام "آرزو صارم" است كه بنگاه معاملاتي ملكي دارد. داستان از زاويه ي ديد آرزو و از دريچهي سومشخص روايت ميشود....... آرزو بايد بنگاه پدر را پس از مرگ پدر بگرداند و نه تنها بدهيهاي پدر را پس بدهد، بلكه از پس خرجهاي اشرافي مادر (ماهمنير) و دخترش(آيه) برآيد و دم فروبندد تا به خسيس بودن متهم نشود. وي با دخترش "آيه" مستقل از مادر زندگي ميكند و در زمينهي كار، زن موفقي است. يكي از مشترياناش، "سهراب زرجو"، به آرزو علاقه نشان ميدهد و قصد ازدواج با او را دارد........ RE: کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - Sanji - 1394/04/02 نويسنده ي باهوش و كاملي ست اين زن... زويا پيرزاد. "عادت مي كنيم" را تازه شروع به خواندن كرده ام، ولي به نظرم نيازي نيست براي اذعان به قلم فوق العاده محكم و روان اين بانو صبر كنم تا كتاب تمام شود. داستان هاي خانم پيرزاد غالباً فضاي زنانه اي دارند، منظورم دغدغه ها و روزمرگي هاي زنانه است البته نه "نگارش زنانه"! اين است كه تقريباً مطمئنم آقايان هم مي توانند ارتباط خوب و درستي با اين قصه ها برقرار كنند. لذت برده ام هميشه از فضاسازي هاي درست و قرص و دقيق قصه هايش. RE: کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - Sanji - 1394/04/02 در مورد چالشهاي يك زن تنها در برابر خانوادهاي كه اصلا دركش نميكنند او يك دختر ويك مادر ول خرج دارد وهمسري كه تركش كرده وبه امريكا سفر كرده زندگي اين زن فقط كار است وكار تا اينكه شخصي به او نويد زندگي مشترك مي دهد از اينجاست كه عادت كرده ها بيدار شده وسر ناسازگاري مي گذارند خوبي اين كتاب در اينه كه اخرش خود خواننده بايد نتيجه گيري كند به شما دوستان عزيز توصيه مي كنم مطالعه كنيد RE: کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - Sanji - 1394/04/02 اين كتاب سر گذشت يك زن پر مشغله ولي تنها وبي كس در باطن زندگي اش او با تمام ناهنجاري هاي زندگي مردانه مي جنگد و فداكاري ميكند تا جايي كه ديگر خود را در پيچ و خمهاي زندگي گم مي كند اين فدا كاري ها موجب عادت همگان مي شود و ....... من با مطالعش گم گشته هاي زندگيم را جستم RE: کتاب "عادت ميكنيم" اثر زویا پیرزاد - Sanji - 1394/04/02 نصرت سفره ناهار را جمع مي كرد،نعيم ظرف مي شست و ماه منير پشت ميز آشپزخانه خميرنان گلوله مي كرد مي ريخت گوشه ي بشقاب. شيرين مجله ورق مي رد و آرزو شقيقه ها را مي ماليد. آيه آخرين تكه ته ديگ را از ديس باقالي پلو برداشت.«طفلكي تهمينه.خيلي گريه كرد؟»آرزو براق شد.« خيلي دلت براي دوستت سوخته بود مي آمدي پيشش مي ماندي». قرچ قروچ خوردن ته ديگ شروع شد و طول كشيد و تمام كه شد آيه گفت«شونصد دفعه گفتم تهمينه دوست من نيست...» عادت مي كنيم دومين رمان زويا پيرزاد است كه به داستان زندگي سه نسل زن در تهران اين روزها مي پردازد. از ديگر آثار او:مجموعه داستان هاي كوتاه« مثل همه عصرها»،«طعم گس خرمالو»،«يك روز مانده به عيد پاك»،و رمان «چراغ ها را من خاموش مي كنم» است |