هنگام برخورد با یک مشکل در پروژه دکوراسیون داخلی ،چطور در پی یافتن یک راه حل بر می¬آیید تا موضوع طراحی را به موفقیت برسانید؟من فکر میکنم مهمترین وظیفه¬ی یک معمار(ایجاد مسئله)است.کارفرماها مشکلی ندارند؛فقط یک سری درخواست ها و نیازها دارند،همین.اما این معمار و دکوراتور هست که تصمیم می¬گیرد چه طرحی بسازد و آن طرح چطور قادر است نیازهای کارفرما را، در محدوده¬ی بودجه ، ضوابط شهری و غیره ، پاسخگو باشد.وقتی من یک مسئله ایجاد می کنم، باید به آن فرمی بدهم.زمانی که یک کانسپت ، شکل فیزیکی به خود میگیرد و تبدیل به یک اسکیس ملموس شد،از خود می¬پرسم که سازه و متریال مناسب برای خلق آن چیست؟ در این مسئله است که همکاری با مهندسان مشاور آغاز می¬شود و پروژه درچهار چوبی که معمار طراحی و تعیین کرده بود،به واسطه مصالح،سازه ها و فضا به اجرا می¬رسد.چه مرحله از روند طراحی داخلی هست که شما همیشه لحاظ می¬کنید و هرگز آن را فاکتور نمی¬گیرید؟دلیل آن چیست؟
مهم¬ترین مرحله در روند طراحی، بخش مفهومی(conceptual) آن است که گاهی بیشترین وقت و انرژی را به خودش اختصاص می¬دهد.من مکرراٌ باید به کارفرماهایم یادآوری کنم که من سوپر مارکت ندارم که ایشان به آن مراجعه کنند وهرچه می¬خواهند،انتخاب کنند.ما معمولا ساعتها در مورد ایده¬هایی که داریم،حرف می¬زنیم،توپوگرافی زمین را ارزیابی میکنیم،از مهارت¬های ساخت وساز در بستر آن فرهنگ سخن می¬گوییم و دسترسی مصالح،صنعتگران و هنرمندان موجود در آن حومه و غیره را بررسی می¬کنیم.ولی مشکل ترین جای کار،این سوال است که اصلا چرا؟چرا این ایده ونه ایده¬ی دیگری؟چرا اینجا و در این مکان؟چه چیزی هست که ما می¬توانیم به دنیای وسیع معماری اهدا کنیم؟ما چه چیزی می¬توانیم به مردم این شهر بدهیم؟و سوالات متعدد دیگری از این قبیل.از چالش¬هایی که ضمن کارها با فرهنگ¬های مختلف داشته¬اید برای ما بگویید.چطور بر آنها مسلط شدید و کنترل شرایط را به-دست گرفتید؟با تجربه هایی که داشته¬ایم،بسیاری اوقات مشکل ما(زبان)است.در حرفه¬ی ما ضروری است که نیازهای کارفرما را به دقت بفهمیم وآنها هم باید صحبت¬های ما و کانسپت¬هایی که مد نظر داریم به درستی بفهمند.ما این مشکل را مثلا در چین داشتیم که در آنجا یک مترجم استخدام کردیم،با این حال می¬دانستیم که آن ارتباط عمیق برقرار نمی¬شودو بخشی از مفاهیم و منظورها در میانجی¬گری ترجمه از دست می¬رود.اگر شما یگ شوخی کلامی بکنید و مخاطب نخندد این تقصیر زبان است.در برخی موارد بر سر این موضوع که ما زن هستیم مشکل پیش می¬آید.پروژه هایی در ویرجینیا در نزدیکی واشنگتن دی سی داشتیم که در آنجا نجار از حرف زدن با ما و شنیدن طرح¬های ما امتناع می¬کرد و کار به جایی رسید کهما مجبور شدیم با چکشی بخشی از کار که طبق درخواست و طرح ما نبود را خراب کنیم!در ایران هم کارفرماها آدم هایی همه چیزدان هستند ولی در واقع تنها چیزی که میدانند ،این است که چطور پول در بیاورند .انها اصلا نمیدانند کانسپت و معماری و دکوراسیون داخلی چیست و اینکه معماری و دکوراسیون داخلی فقط برای این است که ایده های نداشته ی انها را به مرحله ی اجرا دراورد .ایده های آنها اغلب کپی از پروژه هایی است که در جاهای دیگر دیده اند .باعث تاسف است که کشوری مانند ایران که شاهکارهای معماری و دکوراسیون داخلی اش زبان زده تمام دنیاس ،هنوز در قرن سیزده ام گیر کرده است و ورای بناای تاریخی خود ،چیز جدیدی برای معرفی و عرضه به دنیای امروز ندارد.منبع:دکوراسیون داخلی دارکوب
Save
مهم¬ترین مرحله در روند طراحی، بخش مفهومی(conceptual) آن است که گاهی بیشترین وقت و انرژی را به خودش اختصاص می¬دهد.من مکرراٌ باید به کارفرماهایم یادآوری کنم که من سوپر مارکت ندارم که ایشان به آن مراجعه کنند وهرچه می¬خواهند،انتخاب کنند.ما معمولا ساعتها در مورد ایده¬هایی که داریم،حرف می¬زنیم،توپوگرافی زمین را ارزیابی میکنیم،از مهارت¬های ساخت وساز در بستر آن فرهنگ سخن می¬گوییم و دسترسی مصالح،صنعتگران و هنرمندان موجود در آن حومه و غیره را بررسی می¬کنیم.ولی مشکل ترین جای کار،این سوال است که اصلا چرا؟چرا این ایده ونه ایده¬ی دیگری؟چرا اینجا و در این مکان؟چه چیزی هست که ما می¬توانیم به دنیای وسیع معماری اهدا کنیم؟ما چه چیزی می¬توانیم به مردم این شهر بدهیم؟و سوالات متعدد دیگری از این قبیل.از چالش¬هایی که ضمن کارها با فرهنگ¬های مختلف داشته¬اید برای ما بگویید.چطور بر آنها مسلط شدید و کنترل شرایط را به-دست گرفتید؟با تجربه هایی که داشته¬ایم،بسیاری اوقات مشکل ما(زبان)است.در حرفه¬ی ما ضروری است که نیازهای کارفرما را به دقت بفهمیم وآنها هم باید صحبت¬های ما و کانسپت¬هایی که مد نظر داریم به درستی بفهمند.ما این مشکل را مثلا در چین داشتیم که در آنجا یک مترجم استخدام کردیم،با این حال می¬دانستیم که آن ارتباط عمیق برقرار نمی¬شودو بخشی از مفاهیم و منظورها در میانجی¬گری ترجمه از دست می¬رود.اگر شما یگ شوخی کلامی بکنید و مخاطب نخندد این تقصیر زبان است.در برخی موارد بر سر این موضوع که ما زن هستیم مشکل پیش می¬آید.پروژه هایی در ویرجینیا در نزدیکی واشنگتن دی سی داشتیم که در آنجا نجار از حرف زدن با ما و شنیدن طرح¬های ما امتناع می¬کرد و کار به جایی رسید کهما مجبور شدیم با چکشی بخشی از کار که طبق درخواست و طرح ما نبود را خراب کنیم!در ایران هم کارفرماها آدم هایی همه چیزدان هستند ولی در واقع تنها چیزی که میدانند ،این است که چطور پول در بیاورند .انها اصلا نمیدانند کانسپت و معماری و دکوراسیون داخلی چیست و اینکه معماری و دکوراسیون داخلی فقط برای این است که ایده های نداشته ی انها را به مرحله ی اجرا دراورد .ایده های آنها اغلب کپی از پروژه هایی است که در جاهای دیگر دیده اند .باعث تاسف است که کشوری مانند ایران که شاهکارهای معماری و دکوراسیون داخلی اش زبان زده تمام دنیاس ،هنوز در قرن سیزده ام گیر کرده است و ورای بناای تاریخی خود ،چیز جدیدی برای معرفی و عرضه به دنیای امروز ندارد.منبع:دکوراسیون داخلی دارکوب
Save