[Sanji]

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد

نویسنده: پائولو کوئیلو

مترجم:آرش حجازی

ورونیکا، دختر جوانی‌ که‌ به‌ دنبال‌ مرگ‌ رفته، زندگی‌ را می‌یابد. او نزدیک‌ یک‌ هفته‌ بین‌ زندگی‌ و مرگ‌ سرگردان‌ است، ولی‌ آگاهی‌اش‌ از مرگ‌ باعث‌ می‌شود شدیدتر زندگی‌ کند و کارهایی‌ را انجام‌ دهد که‌ پیش‌ از آن‌ هرگز نکرده‌ بود. ورونیکا به‌ آن‌ چه‌ ندارد می‌اندیشد و زندگی‌ خود را دوباره‌ ارزیابی‌ می‌کند. به نظر می رسد که ورونیکا هرچه می خواهد دارد. شب ها برای تفریح بیرون می رود، با مردهای جذاب ملاقات می کند، اما شاد نیست. در زندگی اش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم می گیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی می زند و هرچند خودکشی اش موفق نیست، دکتر به او می گوید که تا چند روز دیگر می میرد

ورونیکا دختر جوان است که یک روز صبح به دلیلی خنده دار تصمیم به خودکشی میگیرد . با نوشتن و فرستادن مقاله ای به روزنامه ای محلی ، چند قرص می خورد تا به زندگی اش خاتمه دهد. خودکشی اش با شکست مواجه میشود و برای درمان به یک مرکز روانپزشکی منتقل میشود. داستان با تعریف زندگی شخصیت های دیگر تیمارستان ادامه پیدا می کند. ورونیکای بیمار عاشق پسری شیزوفرنیک میشود و این عشق او را از پوچی خلاص می کند و میل به زندگی را کم کم در وجودش شعله ور می کند. تا اینکه دکتر ها اعلام می کنند ورونیکا بیشتر از یک ماه دیگر زنده نیست و باید به این عشق بی سرانجام خاتمه دهد... 

[Sanji]

تو این کتاب پائولو کوئلیو از پرواز روح میگه از معجزه و از امید
کتاب جداب و دوست داشتنی ایه

[Sanji]

من این کتاب روخوندم وبعدازخوندنش به نظرم یه حس تازه داشتم برای یه جوردیگه زندگی کردن ،وجالبه که حالا بعداز مدتها که ازخوندنش میگذره ،هرازچندگاهی که نگاهم به این کتاب توی کتابخونه ام میوفته ...دوباره همون حس رو بهم میده ،پیشنهادمیکنم کسانی که احساس ناامیدی وروزمرگی بیش ازحد بهشون دست داده حتما این کتاب رو مطالعه کنن،تاثیرگذاره ،برای یه شروع متفاوت وتازه.

[Sanji]

رمان خیلی قشنگی بود .. شاید اینو به من یاد داد که هیچ وقت نا امید نشم ..
به قول چارلی چاپلین:
پایان هر چیزی خوشه
اگر خوب نبود .. یعنی هنوز به آخر نرسیده .

[Sanji]

این کتاب رو 6 بار خوندم و باز هم دوست دارم بخونمش
یکی از بهترین کتابای زندگیم بوده
بهتون اطمینان خاطر میدم که پایانش به خوشی تموم میشه
خیلی زیباس.