ارسالها: 2,654
موضوعها: 1,257
تاریخ عضویت: اسفند 1393
اعتبار:
3
سپاس ها 523
سپاس شده 242 بار در 214 ارسال
نويسنده ي باهوش و كاملي ست اين زن... زويا پيرزاد.
"عادت مي كنيم" را تازه شروع به خواندن كرده ام، ولي به نظرم نيازي نيست براي اذعان به قلم فوق العاده محكم و روان اين بانو صبر كنم تا كتاب تمام شود.
داستان هاي خانم پيرزاد غالباً فضاي زنانه اي دارند، منظورم دغدغه ها و روزمرگي هاي زنانه است البته نه "نگارش زنانه"! اين است كه تقريباً مطمئنم آقايان هم مي توانند ارتباط خوب و درستي با اين قصه ها برقرار كنند.
لذت برده ام هميشه از فضاسازي هاي درست و قرص و دقيق قصه هايش.
ارسالها: 2,654
موضوعها: 1,257
تاریخ عضویت: اسفند 1393
اعتبار:
3
سپاس ها 523
سپاس شده 242 بار در 214 ارسال
در مورد چالشهاي يك زن تنها در برابر خانوادهاي كه اصلا دركش نميكنند او يك دختر ويك مادر ول خرج دارد وهمسري كه تركش كرده وبه امريكا سفر كرده زندگي اين زن فقط كار است وكار تا اينكه شخصي به او نويد زندگي مشترك مي دهد از اينجاست كه عادت كرده ها بيدار شده وسر ناسازگاري مي گذارند خوبي اين كتاب در اينه كه اخرش خود خواننده بايد نتيجه گيري كند به شما دوستان عزيز توصيه مي كنم مطالعه كنيد
ارسالها: 2,654
موضوعها: 1,257
تاریخ عضویت: اسفند 1393
اعتبار:
3
سپاس ها 523
سپاس شده 242 بار در 214 ارسال
اين كتاب سر گذشت يك زن پر مشغله ولي تنها وبي كس در باطن زندگي اش او با تمام ناهنجاري هاي زندگي مردانه مي جنگد و فداكاري ميكند تا جايي كه ديگر خود را در پيچ و خمهاي زندگي گم مي كند اين فدا كاري ها موجب عادت همگان مي شود و ....... من با مطالعش گم گشته هاي زندگيم را جستم
ارسالها: 2,654
موضوعها: 1,257
تاریخ عضویت: اسفند 1393
اعتبار:
3
سپاس ها 523
سپاس شده 242 بار در 214 ارسال
نصرت سفره ناهار را جمع مي كرد،نعيم ظرف مي شست و ماه منير پشت ميز آشپزخانه خميرنان گلوله مي كرد مي ريخت گوشه ي بشقاب. شيرين مجله ورق مي رد و آرزو شقيقه ها را مي ماليد. آيه آخرين تكه ته ديگ را از ديس باقالي پلو برداشت.«طفلكي تهمينه.خيلي گريه كرد؟»آرزو براق شد.« خيلي دلت براي دوستت سوخته بود مي آمدي پيشش مي ماندي». قرچ قروچ خوردن ته ديگ شروع شد و طول كشيد و تمام كه شد آيه گفت«شونصد دفعه گفتم تهمينه دوست من نيست...»
عادت مي كنيم دومين رمان زويا پيرزاد است كه به داستان زندگي سه نسل زن در تهران اين روزها مي پردازد.
از ديگر آثار او:مجموعه داستان هاي كوتاه« مثل همه عصرها»،«طعم گس خرمالو»،«يك روز مانده به عيد پاك»،و رمان «چراغ ها را من خاموش مي كنم» است